جمعه ؛ 10 فروردين 1403
02 شهريور 1399 - 16:27
اخبار ویژه روزنامه‌ها

۲ شهریور ماه / ۳ مناقشه سورپرایز اکتبر مکانیسم ماشه و مذاکره/ مراقب دوقطبی سازی‌های ناروا باشیم

کرونا، جدا از این که در این مدت همچون هاله‌ای تیره و تار بر روح و روان و جسم جامعه سایه افکنده، دنیایی از چالش های نوظهور نیز در ابعاد گوناگون زندگی و زیست اجتماعی پدید آورده است.
کد خبر : 7179

پایگاه رهنما:

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


انتظار بی‌فرجام کاظمی

سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:


سفر «مصطفی الکاظمی» به واشنگتن، بیش از یک سفر معمولی نبود اما «دونالد ترامپ» که به دلیل قرار داشتن در موضع ضعف به موفق نشان دادن «سیاست خارجی آمریکا» نیاز مبرم دارد این سفر را خیلی مهم و چند وجهی جلوه داد. واقعیت این نیست و از قضا می‌توان از خطوط مباحث درز یافته به رسانه‌ها متوجه سطح پایین این سفر شد. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:


1- سفر الکاظمی به آمریکا در شرایطی صورت گرفت که از یک سو طی ماه‌های روی کارآمدن نخست‌وزیر جدید عراق بر میزان حملات عراقی‌ها به پایگاه‌های آمریکا در عراق افزوده شده و از سوی دیگر تنها پنج ماه به پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و فقط حدود دو ماه تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، زمان باقی است و از این رو در چنین شرایطی صحبت کردن از «رابطه راهبردی» بین بغداد و واشنگتن، بیش از یک «تعارف دیپلماتیک» نیست. مطالعه بیانیه پایانی و اظهاراتی که نخست‌وزیر عراق پس از دیدار با ترامپ داشت هم بیانگر آن است که تقریباً هیچ توافقنامه‌ای در این سفر بین دو دولت به امضا نرسیده است و آنچه گذشته بیش از امضای «یادداشت تفاهم» در امور اقتصادی و نظامی امنیتی نبوده است.

در بیانیه پایانی دیدار الکاظمی روی «شراکت راهبردی و استراتژیک میان آمریکا و عراق بر پایه تمایل مشترک دو طرف به امنیت و شکوفایی» صحبت شده که عبارات آن بیش از اشاره به یادداشت تفاهم نیست چرا که در این عبارات هیچ نشانه‌ای از «حجم» و «زمان» و «نوع توافق» نیست و مفهوم «تمایل مشترک دو طرف» هم دقیقاً همین موضوع را تداعی می‌نماید. این موضوع چندان عجیب هم نیست چرا که با پیگیری خبرها در می‌یابیم که پیش از سفر کاظمی به واشنگتن هیچ اقدامی در سطح وزارت‌خانه‌های خارجه و اقتصادی و نظامی عراق که زمینه‌ساز امضای توافقات بین دو کشور باشد، صورت نگرفته است و اصولاً او فرصتی نداشته تا در دیدار با ترامپ و یا کابینه آمریکا بتواند روی موضوعاتی بحث کرده و به توافق برسد ممکن است گفته شود دولت کاظمی بر بستر گفت‌وگوهای میان نخست‌وزیران سابق عراق با طرف آمریکایی وارد واشنگتن شده و کار ناتمام دولت‌های قبل را به جایی رسانده است که این تصور هم درست نیست چرا که نخست‌وزیر پیش از الکاظمی یعنی عادل عبدالمهدی اصولاً در دوره خود با مقامات ارشد آمریکا در واشنگتن یا بغداد دیداری نداشته و آخرین دیدار نخست‌وزیر اسبق یعنی «حیدر العبادی» که به آمریکا هم تمایلاتی داشت، از واشنگتن با دلخوری او به پایان رسید و هیچ توافقی میان آنان در هیچ زمینه‌ای امضا نشد. بنابراین می‌توانیم بگوئیم حداکثر چیزی که در سفر چند روزه الکاظمی به واشنگتن اتفاق افتاده، امضاء چند یادداشت تفاهم بوده است. تکرار یادداشت تفاهم‌هایی که پیش از او در زمان نخست‌وزیری نوری المالکی بین دو طرف امضا شده بود.


2- در این سفر، هیئت عراقی از مذاکرات طرفین در زمینه نفت و گاز و برق صحبت کرد و منظور آن این بود که آمریکا در زمینه تأمین گاز عراق که برای تأسیسات برق بشدت مورد نیاز این کشور است، وعده‌هایی برای مشکل برق عراق و یا کاهش آن داده‌اند. می‌توان گفت هیئت عراقی، با همین حاجت وارد واشنگتن شده است و آمریکایی‌ها هم قاعدتاً وعده‌هایی داده‌اند، اما خود هیئت عراقی به خوبی می‌داند که آمریکایی‌ها در زمان ریاست جمهوری بوش و اوباما متعهد شده بودند که مشکل برق عراق را حل کنند اما به اذعان وزیر برق عراق علیرغم گذشت بیش از ده سال از توافق طرفین، آمریکایی‌ها حتی در حد تأمین یک وات به عراق در زمینه تأمین برق کمک نکرده و کلیه تعهدات خود را نادیده گرفته‌اند. در زمان نخست‌وزیری نوری المالکی، آمریکایی‌ها قرار بود در زمینه - انرژی، نفت، گاز و برق- 12 میلیارد دلار در عراق سرمایه‌گذاری کنند اما حتی یک دلار سرمایه‌گذاری نکردند و آن را به وجود اختلاف بین شرکت‌های جنرال الکتریک، زیمنس و... ربط داده‌اند و حال آنکه شرکت‌های آمریکایی از یک سو از حمایت تمام عیار سفارت و فرماندهی نظامی آمریکا در عراق بهره‌مند هستند و از سوی دیگر دولت‌های عراق از هر جهت از آنان حمایت کرده‌اند. آمریکایی‌ها در آخرین دیدارهای خود با مقامات عراقی در بغداد با صراحت گفته‌اند شرط سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی نظیر جنرال الکتریک، اخراج سایر شرکت‌های تجاری و توسعه‌ای نظیر «زیمنس آلمان» است بنابراین در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان گفت آمریکا دنبال «انحصار اقتصادی در عراق» است اما یک وجه بدبینی که با سابقه فعالیت آمریکایی‌ها سازگارتر می‌باشد، حکایت از بی‌میلی آمریکایی‌ها از حل مسایل و مشکلات اقتصادی عراق دارد. آمریکا در تصویر 2030 که نهادهای ارشد اطلاعاتی آن از عراق به نمایش گذاشته‌اند، این کشور را «ورشکسته» و «فشل» می‌خواهد چرا که به گمان آنان یک پیوند ذاتی و ناگسستنی میان شیعیان ایران و عراق وجود دارد و حل مسایل اقتصادی عراق در حکم حل مسایل اقتصادی شیعیان منطقه است و همه می‌دانند که غیر از خود آمریکا، رژیم صهیونیستی، رژیم سعودی و بطور کلی دولت‌های عربی وابسته به غرب بشدت با آن مخالف می‌باشند. تداوم این خط در دوره‌های بوش، اوباما و ترامپ نشان می‌دهد، آمریکا تصمیم خود را برای عقب‌نگه‌داشتن عراق گرفته و چیزی غیر از همان تصویر «عراق 2030» را برای این کشور نمی‌پسندد.


3- سفر الکاظمی به آمریکا چند روز تمدید شد و در این خصوص گمانه‌زنی‌هایی به وجود آمد و به بعضی رسانه‌ها هم راه یافت. خود اینکه تعداد روزهای سفر کاظمی به آمریکا از قبل مشخص نبود از عدم وجود «برنامه معین» خبر می‌دهد بنابراین می‌توانیم بگوییم تکلیف دولت کاظمی در این سفر معلوم نبوده کما اینکه می‌تواند بیانگر آن باشد که کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نتوانسته و یا نخواسته چارچوبی برای این سفر تعیین کند. یک گزارش بیانگر آن است که الکاظمی در دیدار با ترامپ و اعضای دولت او نتوانسته است چنین توافقی در زمینه اقتصادی که مهمترین موضوع سفر کاظمی به واشنگتن بوده برسد و لذا با تمدید سفر در صدد برآمده به «حداقلی» دست یابد. یک گزارش دیگر بیانگر آن است که حزب دموکرات آمریکا و تیم «جو بایدن» به اعضای هیئت عراقی یادآور شده‌اند که کاظمی نمی‌تواند روی مذاکره با دونالد ترامپ حساب کند و باید با حزب دموکرات وارد مذاکره شود از این رو تیم کاظمی با تمدید زمان سفر سعی کرد مواضع خود و مباحث میان خود و دولت ترامپ را برای تیم بایدن و کنگره توضیح دهد. بنابراین تمدید دوره سفر مصطفی کاظمی به واشنگتن برخلاف بعضی تحلیل‌ها به کاظمی تحمیل شد و «علامت منفی» به حساب می‌آید. اما آیا الکاظمی می‌تواند در این فضای اختلافات رو به تزاید میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها، اطمینان از قول‌های کلی که شنیده داشته باشد؟ مسلما خیر. بر این اساس باید گفت اولین خطای کاظمی در این سفر در نظر نگرفتن «عنصر زمان» بوده و البته خطای بزرگ‌تر او در ندانستن استراتژی آمریکایی‌ها درباره آینده عراق و به تعبیر دیگر عدم توجه به افق عراق در سپهر سیاست خارجی آمریکا است.


4- هیئت عراقی ظاهرا در این سفر علاقه داشته تا آمریکا درباره «خروج نظامیان» خود جدول زمانی را مشخص کند و البته این یکی از دو توقع بزرگ عراقی‌ها در این سفر هم بوده است. احزاب عراقی توقع داشتند، الکاظمی در این سفر دو موضوع را به نتیجه رساند یکی حل مسئله حضور نظامی آمریکا و در واقع خارج کردن نیروهای نظامی آمریکا در زمانی کمتر از یک سال و توافق پیرامون سرمایه‌گذاری آمریکا در امور زیرساختی عراق. سفر الکاظمی علاوه بر ناکامی در زمینه جلب سرمایه‌گذاری آمریکا در صنایع نفت و گاز و برق عراق، در زمینه انداختن خروج نظامیان آمریکا در یک کانال مشخص و در بازه زمانی مورد تاکید پارلمان هم هیچ موفقیتی نداشته است. مسئله خروج نیاز به نقشه راه دارد اما به این نقشه راه نه در بیانیه پایانی دیدار روسای دولت‌های آمریکا و عراق و نه در اظهارات آنان پس از دیدارها اشاره نشد. البته ترامپ مثل اظهاراتی که در زمان دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری خود بیان کرده بود. به‌طور کلی گفت آمریکا علاقه‌ای به تداوم حضور نظامی در عراق ندارد و مصطفی الکاظمی هم گفت ترامپ وعده داده که نیروهای نظامی خود را طی سه سال آینده از عراق خارج می‌کند و جالب‌تر اینکه او گفت ما برای انتقال نیروهای نظامی آمریکا به یک کشور خارجی توافق کرده‌ایم!
بنابراین واضح است که بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق اگر مورد علاقه کاظمی هم بوده به جایی نرسیده است. با این حال یکی دو هفته زمان نیاز است تا همه آنچه در این دیدارها «گفته» و «شنیده» شده، کاملا آشکار گردند.

شور و شعور حسینی

سید سلمان صفوی در روزنامه ایران نوشت:


1. شیعیان که همواره در طول تاریخ در اقــــــلیت بــــوده‌انـــد، به‌خاطر فرهنگ غنی خویش در تطبیق برنامه‌های فرهنگی با شرایط حاکم، مهارت، انعطاف و ممارست بسیار داشته‌اند؛ بدون شک در دوره پاندمی کووید۱۹ نمی‌توان به ‌شکل گذشته زیست و حتی عزاداری کرد. تشیع با توجه به «نظریه اجتهاد» که فصل ممیز و ممتاز آن با دیگر مذاهب است؛ نیازمند برنامه‎ریزی خلاقانه‎ای برای ایجاد طریق نوین برگزاری مراسم مذهبی خویش براساس مقتضیات زمان و مکان است.در حماسه حسینی سه عنصر نقش اساسی دارند: شور، شعور و مرام حسینی. با برگزاری مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) در فضای دیجیتالی و مشارکت همگانی از خانه‌ها در این مراسم زنده، علاوه بر حفظ شور و شعور حسینی؛ می‎توان آن را به همه جهان گسترش داد. امروز شیعیان جهان می‎توانند از طریق فضای مجازی از کشورها و قاره‌های مختلف، سخنان علمای ما را استماع نمایند.


این پاندمی همراه با اندوه مصیبت حسینی، شرایط را برای تحقیق و تفکر بیشتر در باب فرهنگ حسینی و عاشورایی و استفاده صحیح از فضای مجازی فراهم نموده است. با استفاده از این فرصت و تحقیق و تدبر پیرامون اهداف قیام سیدالشهدا می‌توانیم زندگی خود را براساس ارزش‌های حسینی تنظیم کنیم.


2. مرام حسینی که ناظر به حکمت عملی نهضت امام عاشقان است، به عمل فردی و اجتماعی نیاز دارد. شهادت امام حسین(ع) برای حفظ حیات فرهنگ آزادگی اسلام، پویایی جامعه اسلامی و تأکید بر آزادی انسان بود. لذا نخستین درس قیام حسینی؛ تقدم منافع جامعه بر منافع فردی است. به‌خاطر تمایلات شخصی نباید اسباب گسترش بیشتر این ویروس مرگبار را در جامعه فراهم کرد. در حال حاضر اساس بیانیه مشترک علمای شیعه در بریتانیا و کانادا این است که در شرایط پاندمی کووید19 مراسم حسینی از طریق مجازی در این دو کشور برگزار ‌شود.


دیگر اینکه، در راستای مرام حسینی، هر ساله به تأمین نیازهای محرومان جامعه از طریق نذورات حسینی اقدام می‎کنیم؛ «قَالَ شُعَیبُ بنُ عَبدِالرَّحمنِ الخُزاعی: وُجِدَ عَلی ظَهرِالحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) یومَ الطَّفِّ اَثَرٌ، فَسَألوا زَینَ العابِدینَ (علیه السلام) عَن ذلِک. فَقالَ: هذا مِمّا کانَ ینقُلُ الجِرابَ عَلی ظَهرِهِ اِلی مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الیتامی وَ المَساکینِ.» [مناقب ۴: ۶۶. بحار ۴۴: ۱۹۰ ح ۳] (شعیب بن عبدالرحمن خزاعی گوید: روز عاشورا اثری (سیاهی) بر شانه‎های امام حسین(ع) دیدند. از امام زین‌العابدین(ع) از سبب آن سؤال کردند. امام فرمودند: این اثر حمل غذا به خانه‎های فقرا و یتیمان و محرومین است) اما امسال باید در حد توانمان، هر یک از ما، نذر سلامتی هموطنانمان کنیم؛ هر قدمی که در جهت سلامت نگه داشتن خود و جامعه باشد بی‌شک گامی در راستای اخلاق حسینی است.


3. امروز «إنَّ الحُسَین مِصبَاحُ الهُدی وَ سَفینَـه النَّجَاه» به‌ معنای پیشگامی شیعه در سبک جدید زندگی در دوره تمدن دیجیتالی با تمسک به ارزش‌های حسینی است. شیعیان با نشان دادن بلوغ فکری و فرهنگی و اجتهاد پیشتاز و مبتکرانه در ایجاد روش‌های نوین در برگزاری شعائر مذهبی به جهانیان، ثابت می‌کنند در عصر پست مدرن و پاندمی نیز بدون ایجاد خطر جانی برای جامعه؛ حافظ و عامل به ارزش‎های دینی خود هستند. در شرایطی که رسانه‎های معاند کمین کرده‎اند تا با دستاویز قرار دادن نحوه عملکرد شیعیان در ایام عزاداری حسینی، موج جدیدی از حملات تبلیغاتی علیه ایران و ارزش‎های تشیع به افکار عمومی جهانی پمپاژ کنند؛ بر عاشقان حسینی است که مراسم بیداربخش مصیبت و حماسه حسینی را با آگاهی و هوشیاری برگزار نمایند، به نحوی که گواه مرام و شعور حسینی باشد.


امروز جهان نیازمند مرام امام حسین(ع) مُنادی آزادگی، مقاومت در مقابل ظلم، جنبش اصلاح دینی و اصلاحات سیاسی و اجتماعی تحت لوای ارزش‎های حکمت خالده است. در حالی که جهانیان به ایران و شیعیان و چگونگی رفتار مذهبی آنان در دوره پاندمی چشم دوخته‏ اند، می‎توانیم با کاربرد روش‎های متناسب با دوره پاندمی کووید۱۹ و تبدیل این تهدید به فرصت؛ بلوغ فکری - فرهنگی - هنری و خلاقیت حسینی خود را نشان دهیم.

چین‌خوردگی سلطه یکدست آمریکایی

محمود نورانی در روزنامه وطن امروز نوشت:

 

آﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠل ﻣﻰﺷﻨﺎﺳﻴﻢ، در ﻣﻌﻨﺎی ﻣﺘﻌﺎرف آن، اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ از دوﻟﺖ - ﻣﻠﺖﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ در وﺿﻌﻴﺘﻰ آﻧﺎرﺷﻴﻚ (ﻓﻘﺪان اﻗﺘﺪار ﻓﺎئقه ﻣﺮﻛﺰی) رواﺑﻂ ﻣﻴﺎن ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻰ (ﺑﻘﺎ، اﻣﻨﻴﺖ و در وهله ﺑﻌﺪ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻰ) آنها را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ. ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی و ﺗﻜﺎﻣﻞ اﻳﻦ ﻧﻈﺎم، ﺗﺎرﻳﺨﻰ 200 ﺳﺎﻟﻪ دارد ﻛﻪ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﻢ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ و ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﭘﻴﺪاﻳﻰ و ﻛﺎرﻛﺮد ﻧﻈﻢ/ ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺑﺮ دوﻟﺖ- ﻣﻠﺖﻫﺎ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎی‌شان ﺑﺮای ﺣﻔﻆ ﺑﻘﺎ و ﺗﺄﻣﻴﻦ اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺸﻮر در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی ﺑﺮآﻣﺪه از رواﺑﻂ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ اﺳﺘﻮار ﺑﻮده اﺳﺖ.


در واقع آنچه در این روزها با شیوع ویروس کرونا به وقوع پیوسته، تهدیدی بزرگ برای امنیت و حکمرانی جهان به بار آورده است. شیوع سریع جهانی این ویروس، علاوه بر ایجاد فضای ترس و نگرانی حاد برای عموم مردم در فضاهای جغرافیایی مختلف، اکثریت غالب حکومت‌ها و حتی حکومت‌های توسعه‌یافته و فراصنعتی غربی را نیز با چالش‌های جدی اقتصادی- اجتماعی و فضای جدید امنیتی مواجه کرده و نظام‌های مختلف بهداشتی و درمانی آنها را در بوته آزمون قرار داده است.


توقف اجباری یا کاهش اجتناب‌ناپذیر بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دینی در سطوح محلی، فروملی، ملی و بین‌المللی که به سبب شیوع ناگهانی بیماری کرونا حادث شده و منجر به بروز پیامدهای منفی در سطح خرد و کلان شده است، موجب شد برخی صاحبنظران با ارتقای سطح تأثیرگذاری این رخداد در الگوی زیستمان بشری به جایگاه شتاب دهنده‌ تاریخ‌ساز، از عصر «پساکرونا» یاد کنند؛ عصری که تجدیدنظر یا تغییر در الگوهای کنونی حکمرانی و زیست اجتماعی و تعاملات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی در سطح «ملی» و «بین‌المللی» و مقدم بر چنین ساختارهای کارکردی، بازنگری هستی‌شناختی برخی مفاهیم بنیادین را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.


قرنطینه و محدودیت آمد و شد حاصل از کرونا چنان در سطح جهان موثر بوده که میزان تولید آلودگی هوا و آلودگی صوتی به شکل قابل توجهی کاهش یافته، حیوانات به برخی شهرها بازگشته‌اند و طبیعت در برخی قسمت‌ها در حال احیاست.


تاثیر کرونا بر اقتصاد نیز چنان گویا و ملموس است که نیازی به هیچ‌گونه توضیحی ندارد. اقتصاد جهان یکی از جدی‌ترین بحران‌های خود را تجربه می‌کند و کشورهایی مثل آمریکا، چین، کانادا، هند، آلمان، انگلیس و فرانسه صراحتا گفته‌اند شرایط به بدی دوران جنگ جهانی است. آمریکا بزرگ‌ترین بسته کمک مالی را به اقتصادش تزریق می‌کند و رئیس‌جمهور فرانسه با «تواضع(!) و صراحت می‌گوید» نمی‌داند وضع فعلی کشورش تا چه زمانی ادامه دارد.


اما شاید یکی از عمیق‌ترین حوزه‌هایی که با شیوع کرونا مورد پرسش قرار گرفت، شیوه حکمرانی در کشورهای مختلف است. از چین تا آمریکا همه کشورها با بحران اقتصادی و حتی سیاسی مواجه خواهند شد، بسیاری جان خود را از دست خواهند داد و مشکلات یک به یک سر می‌رسند. تنها تفاوت این کشورها با هم - فراسوی مارکسیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم - شیوه حکمرانی آنهاست.


اینکه سیستم‌های حکومتی با چه سرعتی به کرونا واکنش نشان دادند؟ چقدر در برخورد با این بحران، پویا بودند؟ فرآیند سیاست‌گذاری خود را تا چه اندازه متناسب با شرایط بحران تنظیم کردند؟ جایگاه جهانی آمریکا و چین و رقابت میان این دو چه تاثیری بر مدیریت بحران داشته است؟ پیامدهای بحران کرونا بر رقابت راهبردی میان ۲ کشور چگونه خواهد بود؟ چند سوال مهم و اثرگذار است که از پی پاسخ‌های آنها می‌توان به ارزیابی کیفیت حکمرانی حکومت‌ها دست یافت.
 
* عملکرد چین و آمریکا در مواجهه با بحران کرونا
از نخستین روزهای آغاز شیوع کرونا در چین، نشانه‌های اثرات این ویروس بر چهره بین‌المللی این کشور و قدرت نرم پکن نمایان شد. از واکنش‌های نژادپرستانه به اقلیت‌های آسیایی در کشورهای غربی تا انتشار روایت‌های اغراق‌شده و منفی درباره غذاهای چینی، فرهنگ چینی و سبک زندگی چینی‌ها، همه از جمله آسیب‌های نخستینی بود که کرونا بر چین وارد کرد. با وجود زمان بد و شدت ویروس کرونا، پاسخ رهبر حزب کمونیست چین به این بحران به طرز قابل توجهی مشابه الگوی تصمیم‌گیری تاریخی‌ای است که حزب را در معرض نزاع‌های داخلی و خارجی و تردید قرار می‌دهد. حزب کمونیست چین تحت رهبری «شی جین پینگ» که از گرداب‌ها و چالش‌های بین‌المللی و داخلی بیرون آمده است، اکنون از نظر سرمایه سیاسی در شرایط شکننده‌ای قرار دارد که اگر نتواند به این بحران پاسخ مناسبی دهد یا راه‌حل مناسبی بیابد، نمی‌تواند چهره و مشروعیت حزب را حفظ کند.


به نظر می‌رسد دلیل اصلی این موضوع این باشد که چین، ساختار سیاسی متفاوتی دارد و این ساختار  به شکل فزاینده‌ای به یک مشکل تبدیل شده است. در چین حزب کمونیست قدرت را در کشور قبضه کرده است.


اما باید پذیرفت تحلیل بحران سیاسی چین از زاویه رقابت ژئوپلیتیک قدرت‌های جهان، بدین معنا نیست که چین به دلیل اینکه منشأ ویروسی همه‌گیر بوده، لزوما باید عقب‌نشینی کند، برعکس، چین که سرمایه‌گذاری قابل توجهی روی دیپلماسی عمومی کرده، از آغاز کرونا همه تلاشش را برای مهار آسیب‌های سیاسی انجام داده است.


باید اذعان کرد روایت چین این است که «در کنترل و مهار کرونا بسیار قوی و موفق عمل کرده و حالا هم در حال کمک به باقی کشورهای دنیاست و در مقابل، آمریکا و دونالد ترامپ که از پس مهار بحران بر نیامده‌اند، می‌خواهند تاریخ را بازنویسی کنند و همه چیز را گردن چین بیندازند».


دونالد ترامپ و دولتش به دلیل سهل‌انگاری و تعلل در انجام اقدامات لازم برای مقابله با شیوع کرونا در نخستین هفته‌های شیوع ویروس کرونا در آمریکا، با انتقادات زیادی مواجه هستند. بر اساس آخرین آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع دولتی در آمریکا، تاکنون نزدیک به ۶ میلیون نفر در این کشور به ویروس کرونا مبتلا شده و بالغ بر 180 هزار نفر از مبتلایان جان خود را از دست داده‌اند. آمریکا از لحاظ شمار مبتلایان و قربانیان ویروس کرونا، با اختلاف بسیار فاحشی نسبت به سایر کشورها در رتبه نخست جهان قرار دارد.


اگر دموکرات‌ها بر سر کار بودند، الزاما مسائل اقتصادی در اولویت نبود، بلکه مسائل محیط‌زیستی و بشری در اولویت‌شان بود و حتما بودجه قابل توجهی را به این بخش اختصاص می‌دادند.  


البته بعید است ساختار آمریکا با روندی که تاکنون دولت ترامپ پیش گرفته است همراهی کند و جز چند ایالت با سیاست‌های ترامپ همراهی نکرده است. شاهدیم ترامپ هر از گاهی وعده پایان این وضعیت و عادی شدن شرایط را می‌دهد، در حالی که این مشکل به این زودی‌ها قابل کنترل نیست. برای کشوری در سطح آمریکا که یک ابرقدرت محسوب می‌شود، کسر شأن است دچار کمبودهایی از جمله در زمینه تهیه ماسک و تجهیزات پزشکی برای کادر درمانش شود. احتمالا نظام بروکراتیک این کشور به سرعت بتواند خود را منطبق کند اما این حجم از سردرگمی قابل تصور و پذیرش نیست. کشورهایی که با تحریم و مشکلات اقتصادی زیاد دست و پنجه نرم می‌کنند، اگر نتوانند تا حدودی از عهده مدیریت شرایط برآیند بحثی نیست اما درباره کشوری در اندازه آمریکا نشان می‌دهد ساختار سیاسی ایالات متحده بیش از حد، واقعیت‌های جامعه آمریکایی را بر عکس بازنمایی می‌کند.
 
* تأثیر رقابت‌های چین و آمریکا در سطح جهانی بر مدیریت بحران کرونا
در ابتدای شیوع کرونا سازمان جهانی بهداشت نسبت به شیوع آن در جهان هشدار داده و از کشورها خواسته بود خود را آماده کنند اما ایالات متحده نه ‌تنها از همکاری با سازمان جهانی بهداشت خودداری کرد، بلکه برای سرپوش گذاشتن بر کوتاهی‌های خود در برخورد با شیوع کرونا، پرداخت مالی به این سازمان را نیز متوقف کرد.


بر اساس مواضع، دیدگاه‌ها و توئیت‌هایی که ترامپ از ابتدای شیوع و گسترش این بیماری در آمریکا داشته است، می‌توان گفت آمریکا با تاخیر و مسامحه با این مساله روبه‌رو شده است. اقدامات دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا درباره بحران کرونا ابهامات بسیاری را درباره میزان تسلط آمریکا بر کشورهای در حال توسعه از جمله منطقه خاورمیانه در آینده و توانایی آن در رقابت با نفوذ رو به افزایش چین مطرح کرده است. مدیریت نامنسجم ترامپ در این بحران و رفتار تهاجمی وی با مقامات ایالتی و سخنان عجیب در نشست‌های خبری که فقط حکایت از غرور و ستایش عملکرد دولت دارد، تردیدهای بسیاری را در رفع این بحران به وجود آورده است.


درباره سیاست خارجی هم باید گفت دولت ترامپ از مدیریت بحران ویروس کرونا توسط پکن ناراضی است و به همین دلیل سازمان جهانی بهداشت را متهم به چشم‌پوشی از عملکرد چین کرده و دستور داده است کمک‌های مالی به این نهاد قطع شود.


اکنون تعدادی از کشورها به‌ دنبال پر کردن جای خالی واشنگتن در مقام رهبری دنیا هستند. در جبهه مقابل پکن به سرعت و به طرز ماهرانه‌ای از اشتباهات ایالات متحده استفاده و در خلأ به وجود آمده، موقعیت خود را برای پر کردن جای خالی رهبری جهان تقویت خواهد کرد. این کشور در تلاش است برای سیستم خود حامیانی پیدا کند و به همین منظور کمک‌های خود را به دیگر کشورها روانه کرده است. این اقدام جسورانه چین نباید غلوآمیز دیده شود. چین هم اشتباهات خود را داشته است، بویژه زمانی که این کشور در مراحل اولیه این بیماری در ارائه آمارها کوتاهی‌هایی داشت. با این حال چین به نیکی می‌داند اگر به عنوان رهبری دنیا دیده شود و آمریکا نیز تمایلی به رهبر دنیا نداشته باشد، این درک در دنیا به وجود خواهد آمد که پکن به طور اساسی جای آمریکا را در دنیا تغییر داده و رقابت در قرن ۲۱ را از آن خود کرده است.
 
* پیامدهای بحران کرونا بر رقابت راهبردی میان ۲ کشور
موسسه تحقیقاتی امنیت ملی و امور بین‌الملل آلمان در مقاله‌ای درباره عملکرد دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا و اعضای دولت وی بویژه مایک پمپئو، وزیر خارجه او نوشت: چین، کشوری که تا پیش از این کاخ سفید آن را «رقیب راهبردی» خود می‌خواند، کشوری که دولت ترامپ آن را متهم به عملیات خرابکارانه علیه آمریکا می‌دانست، کشوری که وزارت خارجه آمریکا آن را یک دولت مستبد و ناقض حقوق بشر می‌خواند، کشوری که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا آن را تهدید بالقوه برای سلامتی و روش زندگی آمریکایی‌ها توصیف می‌کرد؛ حال آمریکا برای تامین نیازهای پزشکی خود جهت مقابله با ویروس کرونا و نجات جان شهروندانش، به این کشور روی آورده و به آن متکی شده و دولت دونالد ترامپ عملا سرنوشت زندگی آمریکایی‌ها را به دست چین سپرده است.


اکنون برخی کارشناسان معتقدند روابط اقتصادی و سیاسی چین با کشورهای در حال توسعه از جمله خاورمیانه به دلیل بسط نفوذ و قدرت نرم خود، چنان تحکیم شده که چین بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار در برخی از این کشورها و نخستین شریک تجاری برخی دیگر از آنهاست. قدرت‌یابی چین در دهه‌های اخیر باعث نگرانی استراتژیست‌های آمریکایی شده است به طوری که در سال‌های اخیر برخی ناظران و کارشناسان از انتقال توجه و تمرکز آمریکا از منطقه خاورمیانه به چین سخن می‌گویند. اگر چه چین تلاش می‌کند توسعه خود را با حاشیه‌های کم و حتی‌الامکان بدون برانگیختن حساسیت‌های رقبا به پیش ببرد، با این حال به نظر می‌رسد کرونا تقابل بین 2 قدرت را آشکارتر از هر زمان دیگری کرده است.
 
* از نحوه مقابله آمریکا و چین با بحران کرونا چه الگویی برای هر یک می‌توان به دست آورد؟
همه‌گیری بیماری «کووید-۱۹» جهت‌گیری اقتصاد جهان را دستخوش تغییرات اساسی نخواهد کرد. این امر صرفا تغییری را که پیشاپیش آغاز شده شتاب خواهد بخشید. این تغییر عبارت است از فاصله‌گیری از جهانی‌شدن آمریکامحور و حرکت به سمت جهانی‌شدن چین‌محور.


چرا این روند تداوم خواهد یافت؟ مردم آمریکا نسبت به جهانی‌شدن و تجارت بین‌المللی بی‌اعتقاد شده‌اند. توافقات تجارت آزاد امری مذموم و مسموم است؛ فرقی نمی‌کند دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در آنها دخیل باشد یا نباشد. بر عکس، چین هنوز اعتقاد خود را از دست نداده است. چرا؟ این امر دلایل تاریخی عمیق‌تری دارد. رهبران چین اکنون بخوبی می‌دانند یک قرن تحقیر کشورشان بین سال‌های ۱۸۴۲ تا ۱۹۴۹ حاصل بی‌خیالی چین و تلاش‌های بیهوده رهبران این کشور جهت انزواگزینی و دوری از دنیا، و رستاخیز اقتصادی چین طی چند دهه گذشته، حاصل تعامل با دنیا بوده است. مردم چین همچنین به طور گسترده به فرهنگ خود اعتماد پیدا کرده‌اند. آنها معتقدند هر جایی می‌توانند رقابت کنند.


از طرف دیگر، آمریکا ۲ گزینه پیش روی خود دارد. اگر هدف اصلی حفظ برتری جهانی باشد، این کشور باید به لحاظ سیاسی و اقتصادی دست به یک رقابت ژئوپلیتیکی حاصل جمع صفر با چین بزند. با این حال، اگر هدف آمریکا ارتقای رفاه مردم کشورش باشد- مردمی که شرایط اجتماعی‌شان رو به وخامت گذاشته است- در آن صورت باید با چین همکاری کند. عقل سلیم می‌گوید همکاری گزینه بهتری است. با این حال، با توجه به فضای سیاسی مسموم حاکم بر آمریکا درباره چین، عقل سلیم شاید فائق نیاید.


درباره تهدیدات فراکشوری نظیر «کووید-۱۹» و تغییرات آب‌وهوایی، سودای اعمال قدرت آمریکا بر دیگر کشورها به تنهایی کافی نیست. کسب اطلاع درباره اهمیت قدرت نزد دیگران نیز در راستای موفقیت نقش کلیدی ایفا می‌کند. هر کشوری منافع ملی خود را در اولویت قرار می‌دهد و سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که این منافع تا چه حد فراگیر یا محدود است؟ «کووید-۱۹» نشان داد آمریکا قادر نیست راهبرد خود را با دنیای جدید تطبیق دهد.
 
* جمع‌بندی
بحران زیستی کرونا به مثابه یک اتفاق بزرگ دنیا را در حدی غافلگیر کرده است که حتی در فیلم‌های تخیلی نیز متصور نمی‌شد. پیامدهای انسانی و اجتماعی این بحران همه‌گیر در حدی گسترده است که می‌تواند فراتر از وضعیت ویژه، ماندگاری‌هایی را پدید آورد که چون فاکتور تغییردهنده بازی، مسیر تحولات جهانی را دگرگون کند.


طبیعی است فرض کنیم این مساله می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ مدرن باشد. بیشتر تحلیلگران استدلال می‌کنند جهانی که به آن وارد خواهیم شد، اساسا متفاوت از جهانی است که قبل از آن وجود داشت.


برخی پیش‌بینی می‌کنند این بیماری همه‌گیر منجر به ایجاد نظم جهانی جدیدی به رهبری چین خواهد شد. برخی دیگر بر این باورند این امر باعث زوال رهبری چین خواهد شد. برخی هم می‌گویند یکی از مشخصه‌های بحران فعلی همانا فقدان آشکار رهبری آمریکا است. ایالات متحده در یک تلاش جمعی برای مقابله با این ویروس یا تبعات اقتصادی آن دنیا را دور هم جمع نکرده است. ایالات متحده حتی نتوانسته جهان را حول رهبری خود برای پرداختن به این معضل در عرصه داخلی خود هماهنگ کند. کشورهای دیگر به بهترین شکلی که بتوانند از خود مراقبت می‌کنند یا برای درخواست کمک به کشورهایی مانند چین رو می‌آورند که «پیک بیماری» را پشت سر گذاشته‌اند.

اما اگر جهانی که پس از این بحران می‌آید، جهانی باشد که در آن ایالات متحده تسلط کمتر و کمتری داشته باشد- تصور این تقریبا غیرممکن است که امروز هر کسی درباره «لحظه تک‌قطبی» بنویسد- این روند تقریبا جدید نیست. این روند لااقل یک دهه است رخ نموده است. تا حدودی، این نتیجه آن چیزی است که فرید زکریا آن را «ظهور دیگران» نامیده (که این «دیگران» می‌تواند اشاره خاصی به چین باشد) که با وجود اینکه قدرت اقتصادی و نظامی مطلق آمریکا همچنان روندی رو به رشد دارد اما موجب افول و کاهش مزیت نسبی آمریکا شده است.

 زورآزمایی با آمریکا

داریوش قنبری در روزنامه آرمان ملی نوشت:

 

به گفته رئیس سازمان برنامه و بودجه قبلا نفت دربرابر غذا را به‌عنوان یک مجازات سنگین برای ایران پذیرفته بودند اما در شرایط کنونی نه‌تنها نفت را در ازای غذا که حتی در ازای دارو هم نمی‌توانیم بفروشیم. موضوعی که از طرف آمریکایی‌ها هم بیان شده که سخت‌ترین رژیم ‌تحریم را علیه ایران وضع کرده‌اند و در تاریخ آمریکا سابقه نداشته است. هدف اعمال فشار حداکثری به‌زعم خودشان با کشاندن ایران پای میز مذاکره در انتخابات پیش‌رو بهره‌برداری تبلیغاتی کنند. از این رو ترامپ که این روزها به دنبال نتیجه مطلوب و دلخواه است به یکسری اقدامات از جمله به مکانیسم ماشه دست زد تا پیکر نیمه‌جان برجام را از کار بیندازد، بقیه طرف‌ها را برحذر دارد و زمینه را برای رسیدن به توافق جدید فراهم کند. با اینکه شرکای اروپایی و کشورهای دیگر شورای امنیت به لحاظ حقوقی که آمریکا از برجام خارج شده و حق فعال کردن مکانیسم ماشه را ندارد، همراهی نکردند ولی آمریکا سعی در استفاده و بهره‌برداری از ابهامات متن برجام را دارد تا راهی حقوقی پیدا کند.

آمریکا با اینکه تحریم‌های یکجانبه و یکطرفه را اعمال کرده با اعمال یکسری اقدامات سیاسی بر بقیه کشورهای شورای امنیت فشار می‌آورد و بر همین اساس روسیه و چین را به تحریم تهدید کرده، هرچند تحریم کشوری مثل چین که بزرگ‌ترین اقتصاد جهان را دارد کار آسانی نیست. آمریکا با هدف تسلیم شدن شورای امنیت فعال شدن مکانیسم ماشه را پیش می‌برد و مخالفت یک عضو کافی است تا تحریم‌ها براساس خود برجام مجددا علیه ایران اعمال شوند.

نوعی زورآزمایی بین آمریکا، شرکایش، روسیه و چین در شورای امنیت برقرار است و باید دید برنده چه طرفی خواهد بود؟ روسیه در سال‌های اخیر تلاش کرده در معادلات خاورمیانه نقش‌آفرین باشد. تلاشی که همواره حساسیت خاص آمریکایی‌ها را به دنبال داشته و اکنون به لحاظ حقوقی حق به جانب ایران است و دلایل حقوقی لازم برای دفاع و حمایت از ایران و ممانعت از آمریکا برای پیشبرد اهدافش را دارد.

چین و کشورهای اروپایی هم در راستای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه قدم برمی‌دارند ولی در مناسبات بین‌المللی زور حرف آخر را می‌زند و حقوق بین‌الملل به‌رغم پیشرفت و توسعه روزافزونی که طی یک قرن اخیر داشته ولی وقتی پای یک ابرقدرت در میان باشد، تبعیت از مقررات بین‌المللی با صلابت لازم همراه نیست. درحقیقت باید دید در این زورآزمایی، زور کشورهای دیگر تا چه اندازه به قدرت‌طلبی‌ها و یکه‌تازی‌های آمریکا می‌رسد. واقعیت این است که آمریکا راهی را که شروع کرده با جدیت دنبال می‌کند و می‌خواهد فشارها را تشدید کند تا قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری نتیجه بگیرد. پیروزی در عرصه دیپلماسی در انتخابات پیش رو هدف ترامپ است به‌خصوص که در زمینه سیاست خارجی دستاوردی نداشته است.

تلاشی در دقایق آخر بازی برای به ثمر رساندن یک گل در عرصه سیاست خارجی تا حداقلی دراین زمینه داشته باشد و در مقابل رقیب دموکرات دست خالی نباشد. فراموش نکنیم مسائل سیاست داخلی در آمریکا همواره نقش بیشتری در انتخابات این کشور داشته، همانطور که یکی از دلایل شکست کارتر بحران گروگانگیری ایران بود. در انتخابات دور قبل آمریکا، ایران جایگاه خاص و ویژه‌ای در رقابت جمهوریخواهان و دموکرات‌ها داشت و یکی از بحث‌ها در حوزه سیاست خارجی مربوط به ایران می‌شد.



۳ مناقشه سورپرایز اکتبر مکانیسم ماشه و مذاکره

غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت:


دو ماه مانده به انتخابات امریکا، تلاش‌ها برای تسلیم ایران با سه سازوکار ستیزه‌جویانه دنبال می‌شود؛ مکانیسم ماشه، سورپرایز اکتبر و اصرار ترامپ برای مذاکره.

«اصرار بر مذاکره» را ترامپ از روز اول خروج از برجام آغاز کرد و بلکه قبل از آن هم می‌گفت که باید «با من» مذاکره کنید. حتی درباره ترامپ می‌گفتند که حاضر است همان متن برجام را مقابل او بگذارند تا امضا کند و فقط برجام به نام او باشد نه به نام اوباما. اما یک ماهی است که او برای مذاکره با ایران گزاره خاصی را تقریباً هر روز تکرار کرده است: «اگر پیروز انتخابات شوم در همان ماه اول یا هفته اول با ایران توافق می‌کنم، آن هم در یک روز»

ترامپ با این گزاره چه می‌خواهد بگوید؟ اگر یک طرف مذاکره ایران است، ترامپ چگونه تضمین کرده است که پس از پیروزی بتواند در یک هفته اول با ایران توافق کند و چرا تأکید بر چیزی می‌کند که همه جوانب آن در سیطره او نیست؟ در واقع ترامپ منظور دیگری را در این جمله خود مستتر کرده است: «من با تهدید نظامی یا تشدید تحریم‌ها شما را پس از انتخابات پای میز مذاکره می‌آورم و در آن زمان چهار سال وقت دارم تا شما را به بدترین شرایط ببرم و شما امکان چانه‌زنی ندارید، پس در این مدت دو ماهه مانده به انتخابات با من مذاکره کنید، زیرا در این صورت شما نیز فرصت چانه‌زنی دارید و من نیز به امتیازی بزرگ برای پیروزی در انتخابات می‌رسم، این یعنی برد-برد! البته ببینیم چه می‌شود»!

اما نکته‌ای که ترامپ درک نکرده این است که دولت ایران حتی اگر مصالح ملی و مردمی را در نظر نگیرد و فقط به فکر آبروی خود باشد، خطر پذیرش چنین پیشنهادی را برای آبروی خویش بسیار بالا می‌داند و در مقابل، همین دولت به خاطر مقاومت مردم و همراهی عمومی با تنگناهای اقتصادی، آبرویی برای خود دست و پا کرده است. پس دست‌کم در این دو ماه کسی از ایران پیامک مذاکره برای ترامپ نمی‌فرستد.

دومین ستیزه امریکا «مکانیسم ماشه» است که به پیچیده‌ترین اختلاف حقوقی تاریخ شورای امنیت تبدیل شده است. ابتدا عقیده بر این بود که در روی کاغذ ظاهراً امریکایی‌ها به خاطر اینکه ساختار حقوقی سازمان ملل را متناسب با یکجانبه‌گرایی خود تنظیم کرده‌اند، امکان به نتیجه رساندن مکانیسم ماشه را دارند، اما اکنون ناظران به این نتیجه رسیده‌اند که امریکا مجبور می‌شود این سازوکار را خارج از قواعد حقوقی و به شکل کاملاً غیرقانونی به پیش ببرد.

در این باره نیز باید توجه کرد که مخالفان امریکا از چین و روسیه گرفته تا سه کشور اروپایی بیشتر از هر چیز نگران تخریب قدرت تعریف شده خود در سازمان ملل و از بین رفتن مفهوم «حق وتو» هستند و اگر بی‌سابقه‌ترین مخالفت تاریخ شورای امنیت با امریکا انجام شد، در واقع حرکتی برای حفظ ساختار این شورا و مخالفت با یکجانبه‌گرایی امریکا بود، تا حمایت از ایران. تروئیکای اروپا نیز فرصتی یافته است تا برخی انتقام‌های چهار سال اخیر را از ترامپ بابت دفاع از حکومت‌های راست در اروپا و تحمیل برخی دشواری‌های اقتصادی و محرومیت از بازار ایران بگیرد. علاوه بر این اروپا، چین و روسیه بیشتر از امریکا درک می‌کنند که ایران دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و اضافه کردن یک محدودیت دیگر احتمالاً به چه فرجامی می‌رسد.

سومین تلاش امریکا «سورپرایز اکتبر» است که در ادبیات سیاست خارجی امریکا به اقدامی گفته می‌شود که رئیس‌جمهور مستقر امریکا در آستانه انتخابات در ماه اکتبر انجام می‌دهد تا پیروزی خودش را در دور دوم تضمین کند. مطرح‌ترین این سورپرایزها که بیشتر برای ایران طرح می‌شود، حمله نظامی است! زیرا اعتقاد بر این است که «امریکایی‌ها رئیس‌جمهور زمان جنگ را عوض نمی‌کنند».

در چند هفته اخیر برخی در داخل امریکا مسئله حمله ترامپ به ایران را در فاصله باقی مانده تا اکتبر برجسته کردند. حتی سروکله بولتون به عنوان جنگ‌طلب‌ترین سیاستمدار جهان در رسانه‌ها پیدا شد، تا به این پرسش پاسخ دهد که «آیا بدون حمله نظامی به ایران می‌توان رژیم را سرنگون کرد؟»

در این باره برخی معتقدند از ترامپ که تاکنون تصمیمات دیوانه‌واری گرفته است و شهوت حضور در قدرت او جنون‌آمیز است، بعید نیست که به‌رغم همه بزدلی‌های معروفش با یک حمله محدود به ایران برای تضمین پیروزی در دور دوم انتخابات موافقت کند. اما آیا عقلای امریکا و پنتاگون و مراکز تصمیم‌گیری دیگر هم با این تصمیم فرضی موافق خواهند بود؟

حمله امریکا به ایران- چه محدود و چه نامحدود- چیزی است که ترامپ حتی در صورت پیروزی دست‌کم تا پایان دوره دوم با آن درگیر خواهد بود.

احتمالاً مشاوران ترامپ به او خواهند گفت که امریکا برای حمله به ایران فعلاً فقط جنگنده‌هایش را حفظ کرده است.
نه اقتصاد امریکا و نه قدرت رهبری امریکا در همراه کردن جهان با تصمیمات خود، دیگر مثل گذشته نیست. متحدان امریکا در منطقه و جنوب خلیج فارس نیز از گذشته بسیار آسیب‌پذیرتر شده‌اند. دیگر آن طور نیست که در یک جنگ احتمالی، «موشک‌های سرگردان» به سراغ شیخ‌نشین‌ها برود، بلکه این بار نقطه‌زن‌ها با اعلام قبلی به هدف‌های حیاتی همه آن‌هایی که پایگاه در اختیار امریکا گذاشته‌اند، اصابت خواهند کرد. پایگاه‌های امریکا در منطقه هیچ یک سرنوشتی بهتر از عین‌الاسد نخواهند داشت و تنگه هرمز تا سال‌ها نفتکشی را به خود نخواهد دید. «مقاومت» اکنون واژه‌ای برای توصیف تلاش رزمندگان ایرانی در یک سنگر یا جزیره‌ای در انتهای اروند نیست، بلکه یک واژه جهانی است و امریکا اگر بخواهد در حد حمله به برخی مراکز نظامی و صنعتی ایران، به سورپرایز اکتبر برسد، در سطح جهانی برای سال‌ها به دست جریان مقاومت سورپرایز خواهد شد. چگونه و با چه اطلاعی چنین می‌گوییم؟ از طریق همان چیزی که هم اکنون در منطقه شاهد آن هستیم!

سه ستیزه امریکا با ایران به‌رغم آنکه برای برخی‌ها در داخل ایران اهمیت پیدا کرده و حتی آنان را ترسانده است، نه در جامعه جهانی، نه در خود امریکا و نه حتی در اروپای فرصت‌طلب لاشه‌خوار، مهم شمرده نشده است. سیاستمداران ایرانی باید بیاموزند که استقلال و پیشرفت کشور را در بازه‌های زمانی «دو قرن» برنامه‌ریزی کنند و نسبت به فرصت‌های دو ماهه و دو ساله و مانند آن بی‌اعتنا باشند.


دولت و وظیفه خدمت

رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:



در روزهای هفته دولت، طبیعتا دولت دوازدهم هم مانند هر دولتی به تشریح دستاوردها و کرده‌های خود می‌پردازد. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری و دیگر اعضای دولت، بارها درباره کم‌لطفی‌ها و بی‌توجهی‌ها به دستاوردهای دولت سخن گفته‌ و گلایه کرده‌اند. بدیهی است که بخشی از نادیده گرفتن‌ها در این زمینه، در داخل کشور حاصل رقابت‌های سیاسی و در خارج از کشور نتیجه عناد با جمهوری اسلامی و همه اجزای آن – از جمله دولت – باشد. با این حال می‌توان از دو زاویه دیگر نیز به این موضوع نگاه کرد.


اول اینکه، طبق قانون اساسی، وظایف قوه مجریه در اداره امور کشور مشخص شده است. با این حال دایره عملکرد دولت‌ها در جمهوری اسلامی ایران متاثر از مولفه‌های دیگری هم هست؛ از تقسیم قوا گرفته تا نهادهای موازی و از میزان حمایت کانون‌های قدرت از دولت تا نوع سیاست‌ورزی دولتمردان در گشادگی دست دولت‌ها موثرند. هرچند دولت به لحاظ اختیارات و اثرگذاری بر حوزه‌های گوناگون به عنوان قوه اول کشور شناخته می‌شود، اما بسیاری از امور مورد انتظار در اداره کشور، در دایره تسلط قوای مقننه و قضائیه قرار دارند. درواقع دولت در جمهوری اسلامی بر خلاف بسیاری کشورها، از قدرت تامه برخوردار نیست. در نتیجه در سنجش عملکرد هر دولتی، باید اول بررسی کرد که دست دولت تا کجا می‌رسیده است و قوا و البته نهادهای دیگر در انجام وظایفشان، به ویژه آن‌ها که به امور در دست دولت هم مربوط هستند، چگونه عمل کرده‌اند. شاید این یادآوری هم لازم باشد که عملکرد دولت‌ها در این راستا بر اساس وعده‌های انتخاباتی روسایشان هم سنجیده می‌شود و چه بسا وعده‌های فراتر از اختیارات و یا درگیر عملکرد قوا و نهادهای دیگر است که با محقق نشدن، نمره عملکرد هر دولتی را می‌کاهند. اما فراتر این مسائل، باید این نکته را به دولتمردان یادآوری کرد که وظیفه هر مسئولی، انجام وظایف خود به بهترین نحو است. در شرایطی که در ایران ارزش‌هایی مثل خدمت به ملت همواره ورد زبان مسئولان است، باید به دولتمردان این نکته را گوشزد کرد که حتی وقتی بهترین کارها را انجام می‌دهند یا امور را به بهترین شکل پیش می‌برند، تنها به وظیفه خود عمل کرده‌اند و مشغول خدمتند.

فراموش نکنیم که فارغ از مسائلی مثل تحریم‌ها، دولت در جمهوری اسلامی ایران، از نگاه علوم سیاسی، رانتیر محسوب می‌شود و با گستره وسیع دست و پایش در امور گوناگون، عملا برای خود وظیفه‌های زیادی تراشیده است. این در حالی است در سوی مقابل اما هیچ کس نمی‌تواند منکر وجود ضعف در تصمیم‌ها و عملکرد دولت‌ها شود و از قضا، این مورد بر خلاف انجام وظیفه، یک امر طبیعی و قابل انتظار نیست، بلکه نقصان و ضعف عملکرد محسوب می‌شود که مثل واکنش به هر خدمتگزاری که وظیفه‌اش را انجام نداده یا خوب انجام نداده و یا حتی بد انجام داده، شایسته انتقاد و جزاست. البته که هر دولتی با عملکرد بهتر، انتظارهای کیفی عملکرد را هم بالاتر می‌برد و بالعکس و شاید به همین دلیل هیچ نقطه ایده‌آل دست‌یافتنی‌ای متصور نباشد، اما به طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که دولت نباید با ژست قهر و گلایه از دیده نشدن کارهای مثبتش و پرداخته شدن بیشتر به نقاط منفی کارنامه و عملکردش گلایه داشته باشد؛ این ویژگی دولت بودن، خدمت کردن و انجام وظیفه است.


دوم؛ در عرصه ارتباطات اجتماعی این یک اصل تجربه شده است که انرژی رویدادها، اخبار و گزاره‌های منفی به مراتب از انواع مثبت آن بیشترند. در واقع بر خلاف آن چه درباره اعمال انسان در قرآن آمده است که اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ (همانا خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برند) در عرصه ارتباطات اجتماعی و تاثیر بر افکار عمومی، بدی‌ها هستند که خوبی‌ها را به آسانی محو می‌کنند؛ به بیان ساده‌تر، یک خبر یا عملکرد بد، می‌تواند آثار ده‌ها عمل و خبر خوب را خنثی کند و بلکه از بین ببرد. در این عرصه، برای از بین بردن اثر یک خبر یا عملکرد بد، باید چندین برابر عملکرد خوب داشت تا این آیه قرآن در عرصه اجتماعی هم محقق شود. حال بد نیست دولت به خود هم نگاه کند و ببیند میزان و وزن عملکرد مثبتش در برابر عملکرد منفی چقدر بوده است. حتی اگر چنان که دولت ادعا می‌کند – و طبیعی هم هست؛ هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است! – عملکرد مثبتش بیشتر از منفی است، اما باید ببیند که از نگاه جامعه، وزن کدامیک بیشتر است و آیا این اصل چند برابر را هم احراز کرده است یا نه!


دولت تدبیر و امید، هم بدشانسی‌هایی داشته و هم بی تدبیری‌هایی کرده است و با هر چقدر کارهای مثبت، نتیجه مجموع عملکردش، ناامیدی بوده که در جامعه هویداست. شاید به جای تلاش بی فایده برای پرزنت خود – با توجه به همه آن چه گفته شد – تمرکز روی یک سال باقی مانده دولت دوازدهم بهترین روشی باشد که با تقویت کفه عملکرد مثبت، حداقل کمی وظایفش را بهتر و بیشتر انجام بدهد و از بار منفی رویکردش در ذهن جامعه بکاهد.

مراقب دوقطبی سازی های ناروا باشیم

سیدصادق غفوریان در روزنامه خراسان نوشت:


کرونا، جدا از این که در این مدت همچون هاله‌ای تیره و تار بر روح و روان و جسم جامعه سایه افکنده، دنیایی از چالش های نوظهور نیز در ابعاد گوناگون زندگی و زیست اجتماعی پدید آورده است. چالش هایی که جامعه، پیش از این نه تنها آن را تجربه نکرده بود بلکه تصور چنین اتفاقی را هم در سر نمی پروراند. احوال ناخوش و اقتضائات ناشی از شیوع این بیماری حتی آیین های دینی و مناسک مذهبی را نیز در همه نقاط جهان دستخوش تعاریف و تاملات جدید کرد به طوری که در چند مدت اخیر، رتق و فتق همین موضوع توسط متولیان در کشور خودمان، خود از مهم ترین چالش های «کرونا و جامعه» بوده است. ماجراهای مربوط به تعطیلی مساجد، محدودیت فعالیت حرم های مطهر، برگزاری آیین شب های قدر و در روزهای قبل مباحث درخصوص مراسم عزاداری های ماه های محرم و صفر همه از شمار موضوعاتی بوده و هست که درباره اش تاکنون گفت وگوها و نقدونظرهای بسیاری صورت گرفته است. درعین حال در شرایطی به ماه محرم و موسم عزاداری های حضرت اباعبدا...الحسین(ع) گام نهادیم که با تکلیف رهبر انقلاب، جمع کثیری از شخصیت های تاثیرگذار، هیئت ها، سخنرانان و مداحان برای برپایی سوگواری ها به ضوابط تعیین شده از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا تمکین کرده  و آن را فصل الخطاب دانستند.


  در این موضوع نه در اصل برگزاری آیین های عزاداری بلکه از باب رخدادهای احتمالی در حاشیه آن، همچنان نکات و تاملاتی وجود دارد که دقت نظر در آن ضروری به نظر می رسد.


1-  این دوقطبی سازی ناروا
اساسا ماجرای کرونا و چه بسا هر پیشامد و مقوله نوپدید دیگر، نه تنها در سطح و مقام موضوعات مرتبط با حضرت سیدالشهدا(ع) و سوگواری‌های آن حضرت نیست بلکه ایجاد تقابل میان این دو موضوع، خود خطای بزرگی است که تفاوتی نمی کند از سوی چه فرد یا افرادی مطرح شود. کرونا سرانجام یک روز تمام و شاید به فراموشی سپرده خواهد شد اما مگر ساحت آسمانی حضرت سیدالشهدا(ع) و موضوعات مرتبط با کربلا و عاشورا تمام شدنی و از یاد رفتنی است؟ کیست که باوری خلاف این داشته باشد که ایرانی ها، حسین(ع) را از بدو تولد به تک تک سلول های خویش باور و تمام عمر را در عشق او تنفس می کنند.


 بنابراین ایجاد دوقطبی میان این مسئله جدید که البته اقتضائاتی متفاوت با خود پدیدآورده است در مقابل مسئله سوگواری ها همان طور که تجربه کردیم، زمینه ساز بروز افتراق بیشتر میان برخی از گروه ها و  اقشار شد که بی شک همه این اختلافات جز ناخوشایندی و گسست بیشتر ثمره دیگری ندارد. در این میان نباید طرح دیدگاه‌های متضاد با اندیشه ناب دینی البته در قامت دین توسط برخی افراد و سخنوران را از یاد برد که بدون توجه به دیدگاه های رهبرانقلاب، فقها و مراجع عظام بر مسیر پر از خطای خود اصرار می ورزند و گویی از حاشیه این جنجال سازی ها نفعی بر خود می برند.


 در حالی که صراحت آموزه های فقهی، دینی و همچنین اصول عقلی حکم می کند که در هر مسئله و موضوعی که ابهامی وجود دارد برای تعیین تکلیف به کارشناسان و متخصصان آن امر رجوع کنیم. همان طور که رهبر انقلاب نیز در مسئله کرونا و آیین های سوگواری به واسطه دغدغه های بهداشتی، نظر ستاد ملی کرونا را فصل الخطاب دانستند و همگان را بر تبعیت از آن دعوت کردند.


۲-  ذره بین روی عملکردها
تجربه ماه های گذشته نشان می دهد، اغلب مساجد، هیئت ها و متولیان مراسم مذهبی جزو قانونمندترین اقشار در رعایت شیوه نامه های ستاد بوده اند و از این رو با توجه به تداوم شرایط ویژه کشور، همچنان از آنان انتظار می رود خود را همراه و در کنار مدافعان سلامت ببینند و بر رعایت ضوابط اهتمام کنند.تجربه یکی دو روز گذشته در برگزاری مراسم عزاداری هم تا حد زیادی گویای این مسئله است  هرچند وجود چند رفتار خارج از این قاعده  هم باید اصلاح شود چرا که در عصر رسانه‌های جدید متاسفانه همین اندک  موارد هم می تواند به طرزی کاریکاتوری بزرگ نمایی شده و تصویری غیر واقعی ارائه دهد. بی شک اکنون که عملکرد متولیان مذهبی در کانون توجه و زیرذره بین قرار دارد، نمایش قانون گرایی به ویژه از سوی این گروه، خود می تواند یک پروژه الگوسازی کارآمد باشد.


۳- مراقب باشیم
از آن جایی که همیشه کسانی هستند که اندیشه خود را فراتر از قانون و نظر بزرگان می‌دانند و بر مدار خویش حرکت می کنند بیش از دیگران باید به آن ها توصیه کرد که با رعایت نکردن شیوه نامه های بهداشتی در محافل عزاداری اولا زمینه‌ساز التهاب بیشتر در وضعیت درمانی کشور نشوند و ثانیا بهانه به دست دیگران ندهند که محافل قانون‌مدار هم در معرض اتهام قرار گیرند. باید توجه داشت که هر رفتار غیرمتعارف، خیلی سریع تر از آن چه مورد تصور است در فضای مجازی پخش و منتشر می‌شود و اگر از همین ابتدا رفتارهای مان را کنترل نکنیم به زودی باید شاهد حمله این و آن به محافل عزاداری و باز دوقطبی های کذایی باشیم. طبیعی است که از ستاد ملی کرونا نیز انتظار داشته باشیم، به همین میزان که نسبت به کم و کیف برگزاری آیین های سنتی ماه محرم وسواس نشان داد به تجمعات و بی‌قانونی های کرونایی همچون ازدحام در شهرها و مراکز گردشگرپذیر، عملکرد شرکت های هواپیمایی در پرواز ها و... به ویژه در تعطیلات پیش رو حساسیت به خرج دهد تا در یک تلاش و مراقبت همگانی بتوانیم دوره شیوع این بیماری را پشت سر بگذاریم.

 

منبع: مشرق

ارسال نظرات