پنجشنبه ؛ 09 فروردين 1403
23 مرداد 1399 - 17:34

چالش‌های پیش آمده برای دلار/ آینده اقتصاد آمریکا و سیطره دلار از نگاه نظریه‌پردازان

استاندارهای زندگی آمریکا در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، کاهش یافته است و رویای لیبرالیسم رو به پایان است / «فرید زکریا» نظریه‌پرداز نئورئالیست معتقد است جهان در حال انتقال از عصر آمریکایی به عصر پساآمریکایی است.
نویسنده :
اکبر معصومی
کد خبر : 7076

پایگاه رهنما:

 
در حال حاضر دلار با چالش‌هایی مواجه است که با تمرکز بر آنها می‌توان پایه‌های سلطه دلار را متزلزل نمود.
۱ـ پیمان‌های پولی یا دو یا چندجانبه
۲ـ شکل‌گیری رمزارزها با سیستم تبادل غیرمتمرکز
۳ـ افزایش سهم یوان و یورو در مبادلات جهانی در مقایسه با دلار
۴ـ کاهش سهم اقتصاد آمریکا از تولیدات جهانی
۵ـ بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا
۶ـ افول استحصال طلا در مقایسه با رشد فزاینده دلار
 
آینده اقتصاد آمریکا و سیطره دلار از نگاه نظریه‌پردازان
نگاه خوشبینانه به آینده اقتصادی دلار و جهان‌روایی آن، از سوی برخی از تحلیل‌گران اقتصادی آمریکایی همچنان مطرح می‌شود و نهایتاً قرار گرفتن ارزهای دیگر همچون یوان چین و یورو را در کنار دلار، به عنوان آینده سبد پولی جهانی برای بلندمدت پیش‌بینی می‌نمایند. نکته‌ای که در پژوهشی، تحت عنوان آینده هژمونی دلار در دانشگاه برکلی آمریکا انجام شده است و برخی رسانه‌های داخلی به پوشش آن در داخل پرداخته‌اند و این سؤال را مطرح کرده‌اند که آیا اصلاً هژمونی دلار پایان‌پذیر است یا خیر؟

پاسخ به این سؤال با پیش‌بینی‌های بسیاری از نظریه‌پردازان مختلف قابل دستیابی است.
استفاده از کلیدواژه افول آمریکا در بیانات مقام معظم رهبری از سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) تاکنون، بیانگر این واقعیت است که این مهم به واقعیت مورد اجماع صاحب‌نظران معتبر جهان تبدیل شده است.

سیاست‌های متناقض، خروج از پیمان‌های بین‌المللی، بدعهدی و ایجاد تخاصم با کشورهای هم‌پیمان، همه و همه نشان‌‌دهنده آن است که آفتاب ابرقدرتی ارباب اسلحه یعنی ایالات متحده آمریکا به سر آمده است. متفکران و صاحب‌نظرانی که روزی جهان را بدون آمریکای ابرقدرت متصور نبودند، اکنون به جهان پساآمریکا نظر دارند؛ جهانی با هندسه قدرتی بر مبنای علم و اقتصاد که دیگر خبری از فشنگ و باروت در آن نیست تا مظهر ابرقدرت بودن، گسترش جنگ و تجاوز به کشورها بشود. امروز «افول آمریکا» داستان تخیلی بعد از جنگ جهانی دوم، رفته‌رفته برای اندیشمندان غربی واقعیتی نمایان می‌یابد.

«جان ایکنبری» نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل و سیاست خارجی آمریکا و استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه پرینستون آمریکا در سال ۲۰۱۴ در مقاله‌ای با عنوان «آینده نظم جهانی لیبرال» که توسط مجله فارین افرز منتشر شده، به تغییر قدرت جهانی اشاره می‌کند.

«گیدون راشمن» تحلیل‌گر سیاسی مجلات آمریکا، بر این نظر است که آمریکا باید به فکر سقوط خود باشد. ایالات متحده آمریکا دیگر هرگز موقعیت تسلط جهانی بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تجربه نخواهد کرد.
«میشل کاکس» استاد روابط بین‌الملل به این موضوع می‌پردازد که در اوایل قرن ۲۱، ما شاهد حقیقتی جدید به نام «تغییر قدرت» هستیم. در این فرایند، آمریکا و غرب در حال سقوط بوده و نظم جدید بین‌المللی توسط به اصطلاح «بریکس» شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین در حال شکل‌گیری است.

«نوام چامسکی» اندیشمند آمریکایی، آمریکا را امپراطور در حال سقوط می‌داند. از نگاه وی، اگرچه اصول تسلط امپریالیستی آمریکا تغییر کرده امام ظرفیت پیاده‌سازی آن، به شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش یافته است. آمریکا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است.

«مؤسسه بروکینگز» نیز درباره افول قدرت آمریکا تأکید می‌کند: بسیاری از ناظران سیاسی و اقتصادی اظهار می‌دارند که آمریکا در حال سقوط است. از زمان وقوع بحران اقتصادی بین‌المللی در سال ۲۰۰۸، مسئله سقوط آمریکا در چین و سایر کشورها مطرح شد. برخی از افراد از جمله خود آمریکایی‌ها بر این باورند که «سقوط برگشت‌ناپذیر» در ایالات متحده آمریکا شروع شده و جهان در حال ورود به عصر پسا آمریکا است.

بر اساس یافته‌های «دانشکده تجارت هاروارد» نظام سیاسی آمریکا شکست خورده و اقتصاد آن هم در حال سقوط بوده و دست و پا می‌زند. رشد و رفاه اقتصادی آمریکا ۲۰ سال پیش به پایان رسید. رویای آمریکایی در معرض خطر است. آمریکایی‌ها به رهبران سیاسی اعتماد ندارند و قطب‌بندی سیاسی به طرز چشم‌گیری افزایش یافته است. آمریکایی‌ها از نظام سیاسی خود ناامید هستند و اعتماد کمتری به دو حزب بزرگ دارند. این شرایط اقتصادی و سیاسی، بیانگر آن است که رویای آمریکایی در خطر است.

از نگاه «جوزف نای» تئوریسین جنگ نرم و دیپلماسی عمومی، آینده قدرت آمریکا به شدت مورد چالش است. بحران اقتصادی جهانی سال ۲۰۰۸ را می‌توان شروع سقوط آمریکا تفسیر کرد. «شورای اطلاعات ملی» پیش‌بینی کرده که در سال ۲۰۲۵، ایالات متحده به عنوان یک قدرت باقی می‌ماند اما سلطه آمریکا از بین خواهد رفت. در قرن حاضر، قدرت آمریکا را می‌توان با قدرت انگلستان در قرن گذشته مقایسه و سقوط هژمونی آمریکا را پیش‌بینی کرد. اما آمریکا به طور مطلق سقوط نمی‌کند و سقوط آن نسبی خواهد بود.

«آلفرد مک کوی» استاد و مورخ آمریکایی معتقد است مرگ ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی می‌تواند به مراتب سریع‌تر از آن باشد که هر کس تصور می‌کند. این مرگ، تا سال ۲۰۲۵ کامل خواهد شد. انتقال ثروت و قدرت اقتصادی جهان از غرب به شرق، در حال جریان است. در سال ۲۰۱۲، ۶۵ درصد مردم آمریکا معتقد بودند که کشور در شرایط سقوط قرار دارد. مک کوی، استدلال می‌کند که بزرگ‌ترین عامل سقوط آمریکا، نظامی‌گری است.
ویلیام نورمن گریج در مهندسی سقوط آمریکا بیان می‌کند: سقوط آمریکا اتفاق افتاده و دلیل آن هم این است که آمرکیا ویژگی‌هایی مانند فقر، جرم، بی‌سوادی و بیماری‌های موجود در جهان سوم را از خود به نمایش گذاشته است. نورمن گریج، استاد آمریکایی، ریشه سقوط آمریکا و تشدید اختلاف و خشونت در آن را در «ثروت بدون کار، لذت بدون وجدان، دانش بدون شخصیت، تجارت بدون اخلاق، علم بدون انسانیت، عبادت بدون ایثار و سیاست بدون اصول» می‌داند.

«استفان کوهن» تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید: ایالات متحده آمریکا، قدرت و نفوذ خود را از دست خواهد داد. نفوذ آمریکا در جهان در حال اتمام است و بازگشت آن غیرقابل پیش‌بینی است. استاندارهای زندگی آمریکا در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، کاهش یافته است و رویای لیبرالیسم رو به پایان است.
«فرید زکریا» نظریه‌پرداز نئورئالیست معتقد است جهان در حال انتقال از عصر آمریکایی به عصر پساآمریکایی است. جهانی که در پیش داریم، جهانی است که در آن ایالات متحده آمریکا نه رهبری اقتصادی و ژئوپلیتیک آن را برعهده خواهد داشت و نه بر فرهنگ آن چیره خواهد بود بلکه قدرت آن سقوط خواهد کرد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات