پنجشنبه ؛ 09 فروردين 1403
20 آبان 1398 - 10:14

تجربه بحران اقتصادی در کودکی!

خانواده‌ها همواره به کودکانشان توصیه می‌کنند تا پول‌تو‌جیبی، عیدی یا هر پولی که به طریقی به دست می‌آورند را در یک قلک بیندازند و برای آینده پس‌انداز کنند.
نویسنده :
امیرحسین طالقانی
کد خبر : 4366

پایگاه رهنما :

خانواده‌ها همواره به کودکانشان توصیه می‌کنند تا پول‌تو‌جیبی، عیدی یا هر پولی که به طریقی به دست می‌آورند را در یک قلک بیندازند و برای آینده پس‌انداز کنند. اگرچه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری مهارت‌هایی هستند که باید کودک آن‌ها را بیاموزد و نگارنده نیز در یادداشت‌هایی در همین هفته‌نامه در خصوص آن‌ها مطالبی نوشته است، اما باید توجه داشت که گاه لازم است کودکان نداری و کمبود پول برای تأمین نیاز‌ها را نیز تجربه کنند و از آن، درس‌هایی بیاموزند؛ بنابراین خوب است خانواده‌ها، علیرغم اینکه همواره دوست دارند برای کودکانشان بهترین‌ها را فراهم کنند، گاه شرایط را به‌گونه‌ای فراهم کنند که فرزندانشان با مشکل مالی مواجه شوند تا بتوانند از کودکی و نوجوانی، حل چنین بحران و مسئله‌ای را نیز بیاموزند.
تجربه همه کارآفرین‌های موفق
از گذشته گفته‌اند که شکست، مقدمه‌ی پیروزی است. چندی پیش به یکی از نوجوانان ایرانی قهرمان یک ورزش رزمی در آسیا گفتند که اگر می‌دانستی در همه‌ی مسابقاتِ یک دوره موفق می‌شدی، چه حسی داشتی؟! این شخص در پاسخ گفت: اگر می‌دانستم حتماً پیروز می‌شوم، اصلاً دیگر مسابقه نمی‌دادم. این حرفی که از دهان یک نوجوان بیرون آمد، اشاره به نکته مهمی دارد و آن، این است که خودِ مبارزه برای رسیدن به هدف موضوعیت و جذابیت دارد و منجر به رشد افراد می‌شود. وقتی خاطره عمده‌ی کارآفرینان موفق را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که این افراد در تجربیات کاری خود، حتماً یک یا چند بار شکست‌خورده‌اند و برای برخی نیز اتفاق افتاده است که به‌طورکلی، سرمایه‌شان به صفر رسیده و از صفر شروع کردند.
بااین‌حال، ناامیدی در این کارآفرینان راه پیدا نکرده و توانستند در دومین یا چندمین مرحله، از پس مشکلات برآمده و موفق شوند. شاید در این میان افرادی هم بودند که پس از مواجهه با اولین ورشکستگی، دیگر تلاش را کنار گذاشتند. ولی افراد موفق، درست به‌عکس عمل کردند؛ بنابراین اگر کودک و نوجوان، از زمانی که خلق‌و‌خوهایش دارند شکل می‌گیرند، این‌طور بار بیاید که با یک‌بار شکست و به تعبیری «به صفر رسیدن»، قافیه را نبازد، می‌توان انتظار داشت که این افراد در آینده کارآفرینان موفقی شوند. در واقع این افراد، شرط لازم موفقیت اقتصادی را خواهند داشت.
مثالی برای تلاش، پس از شکست
برای تقریب به ذهن، مثالی می‌زنیم. فرض کنید فرزند شما می‌خواهد گوشی تلفن همراهی بخرد. یک‌راه این است که شما سریع این گوشی را برایش تهیه کنید. راه دیگر این است که در ازای یک کاری، بگویید که برایش این گوشی را می‌خرید. مثلاً می‌توانید بگویید که اگر معدلش در سال جاری بالای ۱۹ بشود، برایش آن گوشی را به‌عنوان هدیه تهیه خواهید کرد. بدیهی است که راه دوم، از راه اول بهتر است. علاوه بر این دو راه، راه‌های دیگری نیز وجود دارند. یک‌راه این است که مثلاً در ازای موفقیت‌هایی که کسب می‌کند، مقداری پول به او بدهید و از او بخواهید که اگر می‌خواهد برای خودش گوشی تهیه کند، مثلاً ۶ ماه تا ۱ سال، هدیه‌هایش را پس‌انداز کند تا بتواند بخرد. می‌توانید به نوجوانتان بگویید که اگر خواست زودتر به گوشی برسد، می‌تواند بخشی از پول‌تو‌جیبی‌اش را نیز پس‌انداز کند.
راه دیگر نیز این است که می‌توانید فرزندتان را به سمت یک کار اقتصادی هدایت کنید و به او بگویید که اگر خودش کار کند، می‌تواند برای خود آن گوشی همراه را بخرد. مثلاً می‌توانید به فرزندتان بگویید که حاضرید او را به کلاس «تعمیرات تلفن همراه» بفرستید تا این مهارت را یاد بگیرد، به مراکز تعمیر تلفن همراه رفته و مدتی کار کند و با حاصل دسترنج خودش، نیاز خود را تأمین کند. روش چهارم، بهترین راه است و با توجه به این‌که نوجوان در شرایط «نداری» قرار گرفته، بهترین فرصت است که استعدادهایش را شکوفا کند. در این حالت، برای کلاس‌های مهارت‌آموزی‌اش ولخرجی کنید. هرقدر در این مسیر خرج شود، سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود و می‌ارزد. حالت چهارم، همان شرایط بحران اقتصادی است؛ بحرانی که کودک و نوجوان مجبور است برای تأمین خواسته‌ها و نیازهایش، بی‌وقفه تلاش کند.
حفظ تعادل در تربیت
اگرچه خوب است که نوجوان را برخی مواقع به‌سختی بیندازیم تا شکست خوردن را بیاموزد، درس بگیرد و برای رسیدن به خواسته‌هایش تلاش کند، اما این فرایند نباید همیشگی باشد. گاه باید نوجوان طعم پیروزی را نیز بچشد. اگر در مراحل مختلفی که از آغاز بحران اقتصادی تا حل آن تجربه می‌کند، خانواده کنارش نباشند و در تصمیم‌گیری‌ها کمکش نکنند، در آغاز راه احتمال شکست زیاد است؛ اما در مقابل اگر گاهی نوجوان پیروزی را تجربه کند و گاهی هم «شکست» و «نداری» را ببیند، امید تجربه‌های نوعِ نخست او را برای برون‌رفت از «شکست‌ها» به حرکت وامی‌دارد. «حفظ تعادل» اصلی است که در همه‌ی شئون و مراحل تربیت باید لحاظ شود.

ارسال نظرات