پنجشنبه ؛ 09 فروردين 1403
19 دی 1400 - 10:26
پشت پرده بازی گردانی غربی‌ها بر سر یک هواپیما

از ۶۵۵ تا ۷۵۲؛ پرواز به وقت سیاست

این نوع برخورد نشان داد جان آدم‌ها وقتی برای غربی‌ها ارزشمند خواهد بود که بتوانند از آن ماهی سیاسی بگیرند. در واقع آنچه موضوعیت دارد، پیش برد دعوای سیاسی است و نه جان آدم‌ها. در اتفاقات مختلف همین نوع تفاوت رفتار سیاسی با ایران شده و همواره موضوعاتی که با جان ایرانیان سر و کار داشته، ابزار فشار سیاسی بر ایران شده است
نویسنده : محمدرضا شبانی
کد خبر : 10676

پایگاه رهنما:

پرده اول: ۱۲ تیر ماه سال ۶۷ پرواز هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR۶۵۵» از تهران به مقصد دوبی حرکت کرد. بین راه توقف کوتاهی در بندرعباس کرد و بعد به سمت دوبی به حرکت ادامه داد. حرکتی که هیچ گاه به مقصد نرسید و با شلیک یک موشک از ناو یو اس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی آمریکا در ارتفاع ۱۲ هزار پایی بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک (زیر ۱۳ سال) بودند، جان باختند.

دولت آمریکا، این اتفاق را یک اشتباه و به دلیل شرایط جنگی خلیج فارس ناشی از جنگ نظامی میان عراق و ایران دانست. آمریکایی‌ها گفتند که فرمانده ناو وینسنس، ایرباس را یک جنگنده اف ۱۴ دیده و با تصور تهدید مرگبار این جنگنده نسبت به ناو مذکور، به آن شلیک کرده است.

ناخدا دوم کارلسون، فرمانده سابق ناو سایدز در این مورد معتقد است که ایرباس ایرانی علاوه بر علائمی که مبنی بر غیرنظامی بودن خود می‌فرستاده با سرعتی کم در حال اوج گرفتن بود و حتی اگر در چنین شرایطی نیز آن را به عنوان یک جت اف ۱۴ شناسایی می‌کردند باز تردید وجود داشت که یک هواپیمای اف ۱۴ بتواند تهدید سطحی را متوجه ناو وینسنس یا سایدز یا هر شناور دیگری کند. زیرا هواپیما‌های اف ۱۴ ایران مجهز به سلاح‌های هوا به زمین نبودند.

در مورد این رویداد، تنها واکنش‌ها محدود به اعتراضات ایران و دفاعیات و توضیحات آمریکایی‌ها شد. در ایران البته کم نبودند مقاماتی که این شلیک را یک تصمیم از قبل گرفته شده و عمدی می‌دانستند تا بر اثر آن ایران تحت فشار قرار گرفته و قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت برای آتش بس با عراق را بپذیرد. این نظر پس از جلسه شورای امنیت به منظور بررسی حادثه مذکور که با درخواست ایران تشکیل گردید، تقویت شد. چه آنکه جرج بوش، معاون وقت رئیس جمهور آمریکا، در آن نشست، اینگونه بیان کرد که مشکل اصلی در منطقه خلیج فارس این است که ایران قطعنامه‌های شورای امنیت برای پایان جنگ را نادیده گرفته‌است. بیشتر اعضای دیگر شورای امنیت هم به حمایت از همین دیدگاه پرداختند. هرچند نماینده شوروی علاوه بر درخواست از ایران برای پایان جنگ، خواستار خروج نیروی دریایی آمریکا از منطقه شد. در قطعنامه این نشست شورای امنیت هم بند پایانی بر لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه آتش بس میان ایران و عراق تاکید می‌کرد.

از سویی فرمانده و خدمه ناو وینسنس، نه تنها مورد محاکمه و محکومیت قرار نگرفتند، بلکه ۳ ماه بعد و وقتی در پایان مأموریت خود در خلیج فارس، به آمریکا مراجعت کردند، مورد تجلیل قرار گرفتند. بهروز مدرسی، خبرنگار و دارنده بالاترین ساعت پرواز در طول جنگ ایران و عراق، در واکنش به مستندی که نشنال ژئوگرافیک در رابطه با هواپیمای ایرانی ساخته بود، می‌نویسد: «نکته‌ای که مستند نشنال جئوگرافیک هم نتوانسته آن را توجیه کند، اهدای مدال شجاعت به فرمانده ناو وینسنس بود، آن هم پس از آنکه مشخص شد وی یک هواپیمای مسافربری را مورد هدف قرار داده‌است. حتی اگر روایت آمریکایی‌ها درباره علت انهدام هواپیمای شماره ۶۵۵ را بپذیریم و این اقدام را «غیرعمدی» بدانیم؛ آیا فرماندهی که با سلسله اشتباهات فنی و نظامی و تشخیص اشتباه جان ۲۹۰ را گرفته‌است، شایسته تقدیر است؟

آن زمان، در کنار روایتی که ایران از ماجرا داشت و آمریکا را جنایتکار می‌دانست، این توجیه هم جایی برای خود باز کرد که ماجرا حاصل اشتباه در تشخیص هواپیمای مسافربری و نظامی در شرایط جنگی خلیج فارس بوده است. هیچ دادگاهی تشکیل نشد و هیچ کس سراغ خانواده قربانیان حادثه نرفت.

پرده دوم: ۵ سال پیش از این اتفاق و در شهریور ۱۳۶۴ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ متعلق به شرکت هواپیمایی کره جنوبی با ۲۶۴ سرنشین که در مسیر نیویورک- انکوریج- سئول بود، توسط نیروی هوایی شوروی مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد. به علت ورود بدون اطلاع این هواپیما به آسمان شوروی، نیروی هوایی شوروی آن را با هواپیمای جاسوسی آمریکا اشتباه گرفته و پس از تعقیب راداری به آن شلیک کردند. آن رویداد هم اشتباه در شرایط خاص تفسیر شد و ماجرا به دادگاه و محکومیت نرسید.

پرده سوم: ۲۳ تیرماه سال ۹۳ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۷۷ متعلق به شرکت هواپیمایی مالزی که از آمستردام به مقصد کوآلالامپور در حرکت بود، در میانه راه و در مرز روسیه و اوکراین به دلیل اصابت موشک سرنگون شد. دولت اوکراین و جدایی طلبان طرفدار روسیه یکدیگر را به سرنگونی این هواپیما متهم کردند. پس از این حادثه کشور‌های مختلف جهان از دولت اوکراین و جدایی‌طلبان طرفدار روسیه خواسته‌اند ضمن برقراری آتش‌بس، با تحقیقات بین‌المللی در مورد سقوط هواپیمای مسافربری مالزیایی همکاری کنند. با این حال، در این واقعه هم محاکمه و محکومیتی در کار نبود. هدف گیری و سرنگونی هواپیما در منطقه‌ای صورت گرفته بود که به دلیل تنش‌های سیاسی و نظامی میان اوکراین و جدایی طلبان حامی روسیه، فضای ناآرامی داشت.

پرده چهارم: ۱۷ دی ماه ۹۸ یک فروند هواپیمای بویینگ ۷۳۷ متعلق به خطوط هواپیمایی اوکراین از مبدأ تهران به مقصد کی‌یف، دقایقی پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی تهران، هدف شلیک موشک‌های ایران قرار گرفت و سرنگون شد. این حادثه در شرایط حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در پی ترور شهید قاسم سلیمانی و آماده باش کامل نیرو‌های مسلح ایران برای مقابله احتمالی با حملات آمریکا روی داد.
دلیل شلیک موشک به این هواپیمای مسافربری، در اطلاعیه ستاد کل نیرو‌های مسلح، «خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیء پرنده» اعلام شده‌است.

در ایران، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پس از بیانیه ستاد کل نیرو‌های مسلح، در نشست خبری شرکت کرد و مسئولیت حادثه را شخصاً برعهده گرفت. در حالی که او در زمان وقوع حادثه در مرز‌های غربی و مشغول فرماندهی حمله به عین الاسد بود. افراد مسئول در این حادثه بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند. از خانواده قربانیان دلجویی به عمل آمد و پیام‌های تسلیت صادر شد.

جامعه جهانی با حادثه‌ای مواجه شد که پیش‌تر بار‌ها با آن مواجه شده بود. این بار، اما واکنش‌ها متفاوت بود و جهان اگر می‌خواست نگاه منصفانه‌ای داشته باشد، این تفاوت را به عیان می‌دید. کسی توجیه اشتباه را نمی‌پذیرفت و حتی خواهان محاکمه ایران در دادگاه‌های بین‌المللی بودند. حتی دولت آمریکا از برگزاری دادگاه علیه ایران حمایت کرد. همچنین معترضینی که در تهران تجمع کرده بودند، مورد حمایت دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا قرار گرفتند. چهار کشور کانادا، سوئد، انگلیس و اوکراین هم خواستار تشکیل دادگاه عاملان واقعه شدند. روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ دادگاه عالی انتاریو در کانادا به دنبال رسیدگی به شکایت بستگان قربانیان پرواز ۷۵۲، شلیک به هواپیمای اوکراینی را «عمدی و اقدامی تروریستی» دانست، بدون آنکه انگیزه یا تحلیلی برای این اقدام ذکر شود. طبعاً از اقدام و جرم عمدی باید یگ انگیزه داشته باشد. چرا ایران باید تعمداً هموطنان خود در یک خطوط هواپیمایی خارجی را هدف قرار دهد؟

این تنها سؤال در مورد نوع برخورد با این حادثه هوایی نیست. یادبود‌های مختلف، فضاسازی‌های سیاسی، نامگذاری روز خاص، موضع گیری‌های مداوم و متهم کردن قضایی مقامات عالی رتبه ایران، تروریستی خواندن حادثه و ... فقط سرفصل‌های نوع برخورد غربی‌ها با واقعه‌ای بود که مسئولیت آن برعهده ایران بود.

این نوع برخورد نشان داد جان آدم‌ها وقتی برای غربی‌ها ارزشمند خواهد بود که بتوانند از آن ماهی سیاسی بگیرند. در واقع آنچه موضوعیت دارد، پیش برد دعوای سیاسی است و نه جان آدم‌ها. در اتفاقات مختلف همین نوع تفاوت رفتار سیاسی با ایران شده و همواره موضوعاتی که با جان ایرانیان سر و کار داشته، ابزار فشار سیاسی بر ایران شده است. در همین موضوع هواپیما هم کمپین تحریم مردم ایران را به راه انداختند، یعنی حتی اگر بزرگترین اشتباه در این واقعه صورت گرفته باشد، آیا تاوان آن را مردم باید بدهند؟
پرده اول: ۱۲ تیر ماه سال ۶۷ پرواز هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR۶۵۵» از تهران به مقصد دوبی حرکت کرد. بین راه توقف کوتاهی در بندرعباس کرد و بعد به سمت دوبی به حرکت ادامه داد. حرکتی که هیچ گاه به مقصد نرسید و با شلیک یک موشک از ناو یو اس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی آمریکا در ارتفاع ۱۲ هزار پایی بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک (زیر ۱۳ سال) بودند، جان باختند.
دولت آمریکا، این اتفاق را یک اشتباه و به دلیل شرایط جنگی خلیج فارس ناشی از جنگ نظامی میان عراق و ایران دانست. آمریکایی‌ها گفتند که فرمانده ناو وینسنس، ایرباس را یک جنگنده اف ۱۴ دیده و با تصور تهدید مرگبار این جنگنده نسبت به ناو مذکور، به آن شلیک کرده است.
ناخدا دوم کارلسون، فرمانده سابق ناو سایدز در این مورد معتقد است که ایرباس ایرانی علاوه بر علائمی که مبنی بر غیرنظامی بودن خود می‌فرستاده با سرعتی کم در حال اوج گرفتن بود و حتی اگر در چنین شرایطی نیز آن را به عنوان یک جت اف ۱۴ شناسایی می‌کردند باز تردید وجود داشت که یک هواپیمای اف ۱۴ بتواند تهدید سطحی را متوجه ناو وینسنس یا سایدز یا هر شناور دیگری کند. زیرا هواپیما‌های اف ۱۴ ایران مجهز به سلاح‌های هوا به زمین نبودند.
در مورد این رویداد، تنها واکنش‌ها محدود به اعتراضات ایران و دفاعیات و توضیحات آمریکایی‌ها شد. در ایران البته کم نبودند مقاماتی که این شلیک را یک تصمیم از قبل گرفته شده و عمدی می‌دانستند تا بر اثر آن ایران تحت فشار قرار گرفته و قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت برای آتش بس با عراق را بپذیرد. این نظر پس از جلسه شورای امنیت به منظور بررسی حادثه مذکور که با درخواست ایران تشکیل گردید، تقویت شد. چه آنکه جرج بوش، معاون وقت رئیس جمهور آمریکا، در آن نشست، اینگونه بیان کرد که مشکل اصلی در منطقه خلیج فارس این است که ایران قطعنامه‌های شورای امنیت برای پایان جنگ را نادیده گرفته‌است. بیشتر اعضای دیگر شورای امنیت هم به حمایت از همین دیدگاه پرداختند. هرچند نماینده شوروی علاوه بر درخواست از ایران برای پایان جنگ، خواستار خروج نیروی دریایی آمریکا از منطقه شد. در قطعنامه این نشست شورای امنیت هم بند پایانی بر لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه آتش بس میان ایران و عراق تاکید می‌کرد.
از سویی فرمانده و خدمه ناو وینسنس، نه تنها مورد محاکمه و محکومیت قرار نگرفتند، بلکه ۳ ماه بعد و وقتی در پایان مأموریت خود در خلیج فارس، به آمریکا مراجعت کردند، مورد تجلیل قرار گرفتند. بهروز مدرسی، خبرنگار و دارنده بالاترین ساعت پرواز در طول جنگ ایران و عراق، در واکنش به مستندی که نشنال ژئوگرافیک در رابطه با هواپیمای ایرانی ساخته بود، می‌نویسد: «نکته‌ای که مستند نشنال جئوگرافیک هم نتوانسته آن را توجیه کند، اهدای مدال شجاعت به فرمانده ناو وینسنس بود، آن هم پس از آنکه مشخص شد وی یک هواپیمای مسافربری را مورد هدف قرار داده‌است. حتی اگر روایت آمریکایی‌ها درباره علت انهدام هواپیمای شماره ۶۵۵ را بپذیریم و این اقدام را «غیرعمدی» بدانیم؛ آیا فرماندهی که با سلسله اشتباهات فنی و نظامی و تشخیص اشتباه جان ۲۹۰ را گرفته‌است، شایسته تقدیر است؟
آن زمان، در کنار روایتی که ایران از ماجرا داشت و آمریکا را جنایتکار می‌دانست، این توجیه هم جایی برای خود باز کرد که ماجرا حاصل اشتباه در تشخیص هواپیمای مسافربری و نظامی در شرایط جنگی خلیج فارس بوده است. هیچ دادگاهی تشکیل نشد و هیچ کس سراغ خانواده قربانیان حادثه نرفت.
پرده دوم: ۵ سال پیش از این اتفاق و در شهریور ۱۳۶۴ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ متعلق به شرکت هواپیمایی کره جنوبی با ۲۶۴ سرنشین که در مسیر نیویورک- انکوریج- سئول بود، توسط نیروی هوایی شوروی مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد. به علت ورود بدون اطلاع این هواپیما به آسمان شوروی، نیروی هوایی شوروی آن را با هواپیمای جاسوسی آمریکا اشتباه گرفته و پس از تعقیب راداری به آن شلیک کردند. آن رویداد هم اشتباه در شرایط خاص تفسیر شد و ماجرا به دادگاه و محکومیت نرسید.
پرده سوم: ۲۳ تیرماه سال ۹۳ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۷۷ متعلق به شرکت هواپیمایی مالزی که از آمستردام به مقصد کوآلالامپور در حرکت بود، در میانه راه و در مرز روسیه و اوکراین به دلیل اصابت موشک سرنگون شد. دولت اوکراین و جدایی طلبان طرفدار روسیه یکدیگر را به سرنگونی این هواپیما متهم کردند. پس از این حادثه کشور‌های مختلف جهان از دولت اوکراین و جدایی‌طلبان طرفدار روسیه خواسته‌اند ضمن برقراری آتش‌بس، با تحقیقات بین‌المللی در مورد سقوط هواپیمای مسافربری مالزیایی همکاری کنند. با این حال، در این واقعه هم محاکمه و محکومیتی در کار نبود. هدف گیری و سرنگونی هواپیما در منطقه‌ای صورت گرفته بود که به دلیل تنش‌های سیاسی و نظامی میان اوکراین و جدایی طلبان حامی روسیه، فضای ناآرامی داشت.
پرده چهارم: ۱۷ دی ماه ۹۸ یک فروند هواپیمای بویینگ ۷۳۷ متعلق به خطوط هواپیمایی اوکراین از مبدأ تهران به مقصد کی‌یف، دقایقی پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی تهران، هدف شلیک موشک‌های ایران قرار گرفت و سرنگون شد. این حادثه در شرایط حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در پی ترور شهید قاسم سلیمانی و آماده باش کامل نیرو‌های مسلح ایران برای مقابله احتمالی با حملات آمریکا روی داد. دلیل شلیک موشک به این هواپیمای مسافربری، در اطلاعیه ستاد کل نیرو‌های مسلح، «خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیء پرنده» اعلام شده‌است.
در ایران، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پس از بیانیه ستاد کل نیرو‌های مسلح، در نشست خبری شرکت کرد و مسئولیت حادثه را شخصاً برعهده گرفت. در حالی که او در زمان وقوع حادثه در مرز‌های غربی و مشغول فرماندهی حمله به عین الاسد بود. افراد مسئول در این حادثه بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفتند. از خانواده قربانیان دلجویی به عمل آمد و پیام‌های تسلیت صادر شد.
جامعه جهانی با حادثه‌ای مواجه شد که پیش‌تر بار‌ها با آن مواجه شده بود. این بار، اما واکنش‌ها متفاوت بود و جهان اگر می‌خواست نگاه منصفانه‌ای داشته باشد، این تفاوت را به عیان می‌دید. کسی توجیه اشتباه را نمی‌پذیرفت و حتی خواهان محاکمه ایران در دادگاه‌های بین‌المللی بودند. حتی دولت آمریکا از برگزاری دادگاه علیه ایران حمایت کرد. همچنین معترضینی که در تهران تجمع کرده بودند، مورد حمایت دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا قرار گرفتند. چهار کشور کانادا، سوئد، انگلیس و اوکراین هم خواستار تشکیل دادگاه عاملان واقعه شدند. روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ دادگاه عالی انتاریو در کانادا به دنبال رسیدگی به شکایت بستگان قربانیان پرواز ۷۵۲، شلیک به هواپیمای اوکراینی را «عمدی و اقدامی تروریستی» دانست، بدون آنکه انگیزه یا تحلیلی برای این اقدام ذکر شود. طبعاً از اقدام و جرم عمدی باید یگ انگیزه داشته باشد. چرا ایران باید تعمداً هموطنان خود در یک خطوط هواپیمایی خارجی را هدف قرار دهد؟
این تنها سؤال در مورد نوع برخورد با این حادثه هوایی نیست. یادبود‌های مختلف، فضاسازی‌های سیاسی، نامگذاری روز خاص، موضع گیری‌های مداوم و متهم کردن قضایی مقامات عالی رتبه ایران، تروریستی خواندن حادثه و ... فقط سرفصل‌های نوع برخورد غربی‌ها با واقعه‌ای بود که مسئولیت آن برعهده ایران بود.
این نوع برخورد نشان داد جان آدم‌ها وقتی برای غربی‌ها ارزشمند خواهد بود که بتوانند از آن ماهی سیاسی بگیرند. در واقع آنچه موضوعیت دارد، پیش برد دعوای سیاسی است و نه جان آدم‌ها. در اتفاقات مختلف همین نوع تفاوت رفتار سیاسی با ایران شده و همواره موضوعاتی که با جان ایرانیان سر و کار داشته، ابزار فشار سیاسی بر ایران شده است. در همین موضوع هواپیما هم کمپین تحریم مردم ایران را به راه انداختند، یعنی حتی اگر بزرگترین اشتباه در این واقعه صورت گرفته باشد، آیا تاوان آن را مردم باید بدهند؟

 

 

ارسال نظرات